خلاصه فیلم: داستان در مورد دختری هست که از شغل کنونی خود رضایت ندارد و به واسطه دوستی که در یک ابرکمپانی دارد وارد این شرکت می شود و کم کم در روند و برنامه های این شرکت غرق شده و  به یکی از مهره های موثر شرکت تبدیل می شود. شرکت دوربین هایی را تولید کرده است که حجم کمی دارد و می تواند در همه جا نصب شود. دختر حاضر می شود در تمام طول روز به خود دوربین های شرکت را وصل کند. مدیران این ابرکمپانی به اسم رهایی انسان ها و رویکردی انتقادی به دولت آمریکا به دنبال قدرت هستند.در آخر شخصیت اول فیلم دوستان و خانواده اش را از دست می دهد و  بعد از اینکه دوستش به خاطر اینکه دوربین ها برایش مزاحمت ایجاد میکنند و در صانحه ای می میرد به شرکت بازمیگردد و به کمک یکی از موسسین شرکت که از کارهای قبلی اش پشیمان است تمام اطلاعات روسای شرکت را به اشتراک می گذارد و در یک برنامه زنده تلویزیونی به هر دو رئیس شرکت دوربین وصل می کند و به این صورت انتقام می گیرد.


 نکات مثبت فیلم:
 فیلم تلاش کرده بر اثر منفی تکنولوژی بر روابط انسانی بپردازد که تقریبا خوب عمل کرده است.

فیلم به خوبی معضلات زندگی یک سلبریتی را نشان می دهد. اینکه همیشه فرد مجبور است همه چیز را گل و بلبل نشان دهد.


نکات دیگر فیلم:

 شخصیت اول فیلم در اخر تسلیم این تکنولوژی شده و در حاضر می شود تمام زندگی اش را روزانه و به صورت آنلاین با مردم به اشتراک بگذارد.

فیلم در قضیه اقناع در بحث داستان می توانست بهتر عمل کند گاها بعضی از جاهای فیلم بسیار خوب پیش رفته مثل بخض مصاحبه استخدام شخصیت اول ولی در ادامه انطور که باید مخاطب را راضی نمیکند.

در طول فیلم مدیران همیشه نقش خاکستری رو به سیاه دارند و در آخر فیلم وقتی چهره منفی آنها مشخص می شود رویکرد انتقادی آنها به دولت آمریکا نیز بی اثر می شود چرا که در برابر یک نیروی سیاه همیشه یک نیروی سفید قرار دارد


 ولی در اخر باز دختر به همان زندگی قبلی خود باز می گردد و دوربین را دوباره به خود وصل میکند و ان دو رئیس شرکت که مواضع ضد دولت دارند انسان های بد داستان معرفی می شوند


نکته بعدی: خاک تو سر تام هنکس بابت این فیلمی که بازی کرده. والا